گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر کوثر
جلد اول
[سورة البقرة ( 2): الآیات 118 الی 119




اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ لَو لا یُکَلِّمُنَا اللّه أَو تَأتِینا آیَۀٌ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم مِثلَ قَولِهِم تَشابَهَت قُلُوبُهُم قَد بَیَّنَّا الآیات لِقَوم یُوقِنُونَ
( 118 ) إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَق بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لا تُسئَل عَن أَصحاب الجَحِیم ( 119 )
صفحه : 334
آنها که نمیدانستند گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید یا معجزهاي براي ما نمیآید! همینطور کسانی که پیش از آنها
بودند، سخنی مانند سخن آنها گفتند.
( دلهایشان شبیه یکدیگر است. همانا آیات را براي گروهی که یقین دارند، بیان کردیم ( 118
( همانا ما تو را به حقیقت، مژده دهنده و بیم دهنده فرستادیم و از تو درباره اهل دوزخ پرسیده نمیشود ( 119
نکات ادبی
معناي پرسش میدهد، چرا. این کلمه همیشه به فعل داخل میشود. « هلّا » مانند « لو لا » -1
در مقابل و هم و شک و ظن است و آن اطمینان نفس بر حصول چیزي است و خود مراتبی دارد. « یقین » -2
مژده دهنده، کسی که از راه تشویق تربیت میکند. « بشیر » -3
بیم دهنده، کسی که با یادآوري مجازاتها تربیت میکند. « نذیر » -4
آتش برافروخته، نام دیگر جهنم. « جحیم » -5
تفسیر و توضیح
آیه ( 118 ) وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ ... مشرکان عصر پیامبر اسلام در رویارویی با آن حضرت و به جهت طفره رفتن از پذیرش اسلام،
بهانههایی میآوردند و مطالب سستی را عنوان میکردند که در این آیه دو تا از آنها بیان شده است.
-1 این چرا خداوند مستقیماً با خود ما سخن نمیگوید!
-2 این چرا خداوند معجزهاي براي خود ما نمیآورد!
انتظار این خداوند به تمام افراد بشر وحی نازل کند و با یک یک آنها سخن
صفحه : 335
بگوید، انتظار نابجایی است و امکان ندارد. زیرا همه افراد ظرفیت دریافت مستقیم پیام الهی و اتصال به غیب را ندارند و تنها
معدودي از انسانها که از ویژگیهاي خاصی برخوردارند تحمل دریافت پیام خدا را دارند و آنها پیامبران هستند تازه آنها هم به
هنگام دریافت وحی الهی دچار مشکلاتی میشدند و درباره پیامبر اسلام که افضل انبیاست، وارد شده که به هنگام دریافت وحی
یعنی سخن سنگین گفته شده است. بنابراین، همه « قول ثقیل » عرق میکرد و دچار ناراحتی شدید میشد و لذا در قرآن به وحی
کس گنجایش آن را ندارد که وحی الهی را مستقیماً دریافت کند.
انتظار دوم آنها نیز نابجاست زیرا خداوند معجزهاي را به وسیله پیامبر نشان میدهد و همه آن را میبینند و اگر دردلشان عناد نباشد
براي آنها کافی است دیگر چه لزومی دارد که معجزه به تعداد افراد باشد و براي هر فردي معجزه خاصی نشان داده شود کثرت و
انبوهی معجزه، معجزه را از حد اعجاز پایین میآورد و براي مردم یک چیز عادي میشود و اساساً معجزه یک کار خارق العاده و بر
صفحه 217 از 374
خلاف اسباب و علل ظاهري است و نباید تعداد آن زیاد باشد و نظام آفرینش بازیچه هوسهاي آنها نیست.
این است که خداوند معجزات و آیات محدود و معینی را به پیامبران میدهد و براي همه مردم حجت تمام میشود.
این درخواستهاي مشرکان نظیر درخواستهاي غیر منطقی دیگر آنهاست که در آیات قرآنی آمده است مانند:
وَ قالُوا لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی تَفجُرَ لَنا مِنَ الَأرض یَنبُوعاً (اسراء/ 90 ) و گفتند: به تو ایمان نمیآوریم مگر این براي ما از زمین چشمهاي
جاري کنی.
این گونه درخواستها ناشی از روح عناد و لجاجت و سازش ناپذیري با حق است و تنها کافران عصر پیامبر اسلام نبودند که چنین
درخواستهایی را میکردند بلکه پیش از آنها یهود و نصاري هم از پیامبرانشان درخواستهاي غیر منطقی داشتند از جمله یهود از
حضرت موسی خواستند که خدا را به آنها نشان بدهد تا آنها خدا را ببینند (بقره/ 55 ) و نصاري از حضرت عیسی خواستند که
خداوند براي آنها از آسمان غذا (مائده) نازل
صفحه : 336
کند (مائده/ 114 ) از این رو، در این آیه خاطر نشان میسازد که اگر مشرکان از تو اي پیامبر در خواستهاي غیر منطقی دارند
پیشینیان آنها مانند قوم موسی و عیسی نیز، مشابه این تقاضاها را داشتند و سخنان آنها شبیه یکدیگر است چون درك آنها نزدیک
به هم است و در اندیشههاي آنان مشابهتهایی وجود دارد.
با مطالعه تاریخ اقوام و ملل و امتهاي پیامبران که گوشههایی از آن در قرآن مجید آمده است، روشن میشود که آنها در مقابل
انبیاء، عکس العملها و موضع گیریهاي مشابهی داشتند که یکی از آنها همین درخواستهاي نابجاست. گویا آنها این جهات را به
یکدیگر سفارش کردهاند؟ کَ ذلِکَ ما أَتَی الَّذِینَ مِن قَبلِهِم مِن رَسُول إِلّا قالُوا ساحِرٌ أَو مَجنُون أَ تَواصَوا بِه بَل هُم قَوم طاغُونَ
53 ) همچنین براي پیشینیان اینها پیامبري نیامد مگر این گفتند جادوگر یا دیوانه است آیا آنها این سخن را به یکدیگر - (ذاریات/ 52
سفارش کردهاند! بلکه آنها گروه سرکش هستند.
در مقابل این درخواستهاي نابجا، خداوند میفرماید: ما آیات خود را براي مردمی که یقین دارند بیان کردیم. یعنی آیات و
معجزات الهی براي همه بیان شده ولی تنها کسانی که اهل یقین هستند از آن استفاده میکنند و منظور از اهل یقین کسانی هستند
که در برابر حق، عناد و لجاجت به خرج نمیدهند و دعوت حق را پیشاپیش محکوم نمیکنند اگر انسان با فطرت پاك خود که
دستخوش تبلیغات گمراه کنند نباشد، معجزات پیامبران را ببیند، بی درنگ ایمان میآورد و به مرحله یقین میرسد.
آیه ( 119 ) إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَق ... پس از ردّ سخنان نابجاي مشرکان، اینک پیامبر را مورد خطاب قرار میدهد و بعضی از وظائف
یاد میکند. « نذیر » و « بشیر » مهم و خطیري را که بر عهده اوست گوشزد میکند خداوند، پیامبر را در این دو آیه با دو صفت
بشیر یعنی مژده دهنده و نذیر یعنی بیم دهنده. پیامبر از جانب خداوند مأموریت داشت که در جهت هدایت مردم هم از راه تشویق و
هم از راه تنبیه و تهدید گام بردارد و از یک
صفحه : 337
سو مردم را به بهشت و نعمتهاي الهی مژده بدهد و از سوي دیگر آنها را از جهنم و عذابهاي آخرت بترساند. آن حضرت، این دو
عامل مهم تربیتی را به خوبی به کار گرفت و از آنها استفاده کرد.
اساساً همه پیامبران این دو مأموریت را داشتند و قوم خود را هم مژده و هم بیم میدادند، با این دو روش در امت خود ایجاد انگیزه
میکردند:
فَبَعَثَ اللّه النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ (بقره/ 213 ) پس خداوند پیامبران را مژده دهندگان و بیم دهندگان فرستاد.
در پایان آیه مورد بحث، براي تسلاي خاطر پیامبر اسلام به او میگوید: تو مسؤل دوزخیان نیستی یعنی ناراحت و اندوهگین نباش
صفحه 218 از 374
که گروهی ایمان نمیآورند و در صراط مستقیم نیستند و به جهنم خواهند رفت، زیرا وظیفه تو فقط تبلیغ و مژده دادن و بیم دادن
است و این کسی راه هدایت و یا راه ضلالت را برگزیند به تو مربوط نیست و تو مسؤل آنها نیستی.
نظیر این سخن که از پیامبر در مقابل گمراهان سلب مسؤلیت میکند، در آیات دیگري هم آمده است مانند:
فَإِن أَعرَضُوا فَما أَرسَلناكَ عَلَیهِم حَفِیظاً إِن عَلَیکَ إِلَّا البَلاغ (شوري/ 48 ) اگر روي برگردانند، پس ما تو را براي آنها نگهبان
نفرستادیم. تو وظیفهاي جز پیام رسانی نداري.
لَیسَ عَلَیکَ هُداهُم وَ لکِن اللّهَ یَهدِي مَن یَشاءُ (بقره/ 272 ) راهیابی آنها بر عهده تو نیست ولی خداوند هر که را بخواهد، هدایت
میکند.
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 120 الی 123
اشاره
وَ لَن تَرضی عَنکَ الیَهُودُ وَ لا النَّصاري حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِن هُدَي اللّه هُوَ الهُدي وَ لَئِن اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ العِلمِ
ما لَکَ مِنَ اللّه مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِ یرٍ ( 120 ) الَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ یَتلُونَه حَق تِلاوَتِه أُولئِکَ یُؤمِنُونَ بِه وَ مَن یَکفُر بِه فَأُولئِکَ هُمُ
الخاسِرُونَ ( 121 ) یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا نِعمَتِیَ الَّتِی أَنعَمت عَلَیکُم وَ أَنِّی فَضَّلتُکُم عَلَی العالَمِینَ ( 122 ) وَ اتَّقُوا یَوماً لا تَجزِي نَفس عَن
( نَفس شَیئاً وَ لا یُقبَل مِنها عَدل وَ لا تَنفَعُها شَفاعَۀٌ وَ لا هُم یُنصَرُونَ ( 123
صفحه : 338
یهود و نصاري هرگز از تو راضی نخواهند شد تا این از دین آنها پیروي کنی، بگو همانا هدایت، همان هدایت خداست و اگر پس
( از دانشی که به تو رسیده است، از هوسهاي آنها پیروي کنی، براي تو از جانب خداوند سرپرست و یاوري نخواهد بود ( 120
کسانی که به آنها کتاب دادهایم و آن را آنچنان که شایسته است میخوانند، آنان ایمان به آن کتاب دارند و کسانی که به آن کافر
( شوند، پس آنها همان زیانکارانند ( 121
( اي بنی اسرائیل نعمتی را که به شما دادهام به یاد آورید و این شما را بر جهانیان برتري دادهام ( 122
و از روزي بترسید که هیچکس از هیچکس تاوان نمیدهد و از او هیچ گونه عوضی پذیرفته نمیشود و شفاعتی بر او سود
( نمیبخشد و آنها یاري نمیشوند ( 123
نکات ادبی
ظاهر شده است. « رضوان » خوشنودي، این کلمه ناقص واوي است هر چند که گاهی با یاء نوشته میشود. واو در کلمه « رضا » -1
آیین، دین، شریعت. این کلمه در فارسی به معناي امت و قوم استعمال میشود. « ملت » -2
به آن دلالت دارد و براي همین است که حتی به فعل داخل شده چون به « حتی » به جهت ان ناصبه مقدر، منصوب است و « تتبع » -3
وسیله آن تبدیل به مصدر میشود.
حال است و میتوان آن را خبر بر الّذین گرفت. « یتلونه » خواندن متون مذهبی، خواندن براي عمل کردن و « تلاوت » -4
صفحه : 339
تفسیر و توضیح
صفحه 219 از 374
آیه ( 120 ) وَ لَن تَرضی عَنکَ الیَهُودُ ... آرزوي بزرگ پیامبر اسلام این بود که کافران همگی هدایت شوند و به اسلام ایمان بیاورند
بخصوص از یهود و نصاري که در کتابهاي خود مشخصات پیامبر موعود را خوانده بودند، انتظار بیشتر داشت و لذا گاهی به آنها
روي خوش نشان میداد. خداوند در این آیه، این آگاهی را به پیامبر میدهد که هرگز یهود و نصاري از وي خوشنود نخواهند شد
و به دین او نخواهند گروید بلکه حتی آنها انتظار دارند که پیامبر اسلام از دین آنها پیروي کند و یا به سوي قبله آنها نماز بخواند
در چنین حالتی است که آنها از پیامبر اسلام خوشنود خواهند شد.
پس از اعلام این مطلب، حقیقت والایی را تذکر میدهد و آن این هدایت فقط هدایت خداست و همواره باید تابع هدایت الهی
شد. یهود و نصاري و ارباب ادیانی که زمان آنها سپري شده نمیتوانند بشر را به راه راست هدایت کنند بلکه باید به هدایت الهی
که توسط آیات قرآنی بیان میشود، روي آورد. سپس پیامبر را مخاطب قرار میدهد و میگوید: اگر پس از آگاهیهایی که به تو
رسیده، از هوسهاي آنها پیروي کنی، دیگر خداوند سرپرست و یاور تو نخواهد شد و بدینگونه پیامبر را از هر گونه سازشکاري با
یهود و نصاري برحذر میدارد.
چنین خطابهاي عتاب آمیز در موارد دیگري از قرآن هم آمده است از جمله:
لَئِن أَشرَکتَ لَیَحبَطَن عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَن مِنَ الخاسِرِینَ (زمر/ 65 ) اگر براي خدا شریک قرار بدهی عمل تو از بین میرود و البته از
زیانکاران خواهی بود.
وَ لَو لا أَن ثَبَّتناكَ لَقَد کِدتَ تَرکَن إِلَیهِم شَیئاً قَلِیلًا (اسراء/ 74 ) و اگر نبود که تو را ثابت قدم کردیم، نزدیک بود که اندکی به سوي
آنها میل کنی.
این گونه خطابها، نشان دهنده لطف مداوم خداوند به پیامبر خویش است که هرگز او را سر خود رها نمیکند و همواره او را از
هدایتهاي پی در پی خود بهرهمند میسازد، این سخنان با مقام عصمت پیامبر مغایرت ندارد بلکه یک تقویت روحی براي اوست
صفحه : 340
چون معصوم هم قدرت بر گناه دارد و چنین نیست که او مجبور به ترك گناه باشد که در این صورت عصمت فضیلتی نخواهد بود.
بنابراین معصوم نیز همواره به هدایتهاي الهی نیازمند است.
آیه ( 121 ) الَّذِینَ آتَیناهُم الکِتابَ ... آن گروه از مسلمانان که قرآن را آنچنان که شایسته است، تلاوت میکنند ایمان آنها مورد
تصدیق و تأیید خداوند است. باید دید که تلاوت شایسته قرآن چگونه تلاوتی است! تلاوت شایسته آن تلاوتی است که از روي
تدبر و تأمل در مفاهیم آیات قرآنی باشد به گونهاي که زمینه براي عمل به دستورات قرآن فراهم گردد. بنابراین تلاوت شایسته،
مقدمه عمل است و این میرساند که خواندن سرسري قرآن بدون تدبر و بدون فکر عمل فایده چندانی ندارد.
در پایان آیه، کسانی را که به کتاب خدا کافر شدهاند، از زیانکاران میشمارد. چه زیان و ضرري بالاتر از این که کسانی خودشان
را از آیات عطرآگین و دلنواز و هدایتگر قرآن، محروم سازند و از این خوان نعمت که به رایگان گسترده شده بهرهاي نبرند. در
واقع آنچه را اینها از دست میدهند با هیچ قیمتی نمیتوان به دست آورد.
را در آیه عام گرفت که شامل همه کتابهاي آسمانی باشد. « کتاب » می توان کلمه
123 ) یا بَنِی إِسرائِیلَ اذکُرُوا ... این دو آیه دقیقاً تکرار آیه ( 47 ) و ( 48 ) سوره بقره است که تفسیر آنها گذشت و - آیات ( 122
تکرار آن در اینجا جهت یاد آوري مجدد براي بنی اسرائیل است.
[ [سورة البقرة ( 2): آیۀ 124
اشاره
صفحه 220 از 374
( وَ إِذِ ابتَلی إِبراهِیمَ رَبُّه بِکَلِمات فَأَتَمَّهُن قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاس إِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنال عَهدِي الظّالِمِینَ ( 124
و هنگامی که ابراهیم را پروردگارش با چندین کلمه آزمایش کرد پس او آنها را به پایان رسانید. خداوند گفت: همانا تو را براي
( مردم پیشوا قرار میدهم. گفت: و از فرزندان من! گفت: پیمان من به ستمکاران نمیرسد ( 124
صفحه : 341
نکات ادبی
آزمایش، گرفتاري. « ابتلاء » -1
نام یکی از پیامبران أولو العزم، پدر پیامبران توحیدي. این کلمه شکلهاي دیگري هم دارد: ابراهام، ابراهم، ابرهم. و این « ابراهیم » -2
به خاطر تغییري است که الفاظ غیر عربی به هنگام ورود به عربی پیدا میکنند.
( سخن، جزیی از کلام. در قرآن به اشیاء هم اطلاق شده: مانند: ان الله یبشرك بکلمۀ منه اسمه المسیح (آل عمران/ 45 « کلمه » -3
به معناي قصد مشتق شده که گویا جامعهاي از روي آگاهی و قصد و اراده و بر « امّ » پیشوا، رهبر. امام و امت هر دو از « امام » -4
مبناي تعلیمات خاصی تشکیل میشود و مانند هرمی است که رأس آن امام و قاعده آن امت است.
به معناي « ذرّ » نسل، فرزندان و گاهی به معناي پدران هم آمده مانند: حملنا ذریتهم فی الفلک (یس/ 41 ) این کلمه یا از « ذریّه » -5
به معناي خلقت مشتق شده است. « ذرء » نسل و یا از
تفسیر و توضیح
آیه ( 124 ) وَ إِذِ ابتَلی إِبراهِیمَ ... این آیه و چندین آیه بعدي درباره حضرت ابراهیم است و شمهاي از حالات او را بیان میکند البته
در موارد متعددي از قرآن قسمتهایی از حالات ابراهیم آمده که خواهیم دید و اینک در این آیه، از ابتلائات و آزمایشهاي سخت او
سخن به میان آمده و این خداوند ابراهیم را با اموري چند امتحان کرد و او آن امتحانها را با موفقیت پشت سر گذاشت. منظور از
کلمات که در این آیه آمده همان اموري است که ابراهیم با آنها مورد آزمایش قرار گرفت و آنها عبارت بودند از اموري مانند
مبارزه سخت ابراهیم با بت پرستان و شکستن بتها و آوردن او زن و فرزند خود را به یک بیابان بیآب و غذا و افتادن او در آتش و
مأمور شدن او به ذبح فرزندش اسماعیل و شبیه آنها.
صفحه : 342
حضرت ابراهیم با سربلندي و موفقیت همه این آزمایشهاي سخت را پشت سرگذاشت و شایستگی و لیاقت خود را براي رسیدن به
بالاترین مقام معنوي به اثبات رسانید این بود که او پس از کسب این لیاقت، از جانب خداوند مخاطب قرار گرفت که اي ابراهیم
من تو را براي مردم امام قرار میدهم و بدینگونه به مقام شامخ امامت نایل آمد.
وقتی ابراهیم از جانب خدا به این مقام منصوب شد، از درگاه الهی درخواست کرد که امامت را در نسل او قرار بدهد چون
میدانست که امامت یک مقام معنوي بزرگی است که هر کس آن را داشته باشد، حتماً مراحل کمال روحی را طی کرده و مورد
توجه خاص خداوند قرار گرفته است و از اینرو این مقام را براي فرزندان و نسل خود نیز آرزو کرد.
خداوند در پاسخ درخواست ابراهیم فرمود: پیمان من بر ستمکاران نمیرسد و بدینگونه دو مطلب را به ابراهیم گوشزد کرد: نخست
این امامت یک پیمان خدایی است. دوم این این پیمان ظالمان را نرسد. مفهوم سخن خداوند این بود که ممکن است از فرزندان و
نسل ابراهیم کسانی به مقام امامت برسند ولی تنها افرادي میتوانند این مقام را به دست آورند که ظالم نباشند و مرتکب ظلم
نشوند.
صفحه 221 از 374
شامل تمام معاصی کبیره میشود از شرك گرفته تا گناهان دیگري که ممکن است از آدمی سربزند حتی اگر مؤمن هم « ظلم »
باشد. البته در قرآن کریم کلمه ظلم و مشتقات آن بیشتر در مورد شرك و کفر استعمال شده ولی گاهی درباره معاصی دیگر هم به
کار رفته است از جمله پس از بیان حکم سارق، چنین آمده است:
فَمَن تابَ مِن بَعدِ ظُلمِه وَ أَصلَحَ فَإِن اللّهَ یَتُوب عَلَیه (مائده/ 23 ) پس هر کس پس از ظلم خود توبه کند و اصلاح شود، پس خداوند
توبه او را میپذیرد.
همچنین درباره مسلمانانی که پدران و یا برادران کافر خود را دوست میدارند، میفرماید:
صفحه : 343
وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِنکُم فَأُولئِکَ هُم الظّالِمُونَ (توبه/ 23 ) کسانی از شما که آنها را دوست داشته باشند پس ستمگران هستند.
اساساً ظلم در لغت به معناي تجاوز از حدّ است و هر کس که مرتکب گناه میشود، از حدّ الهی تجاوز میکند بنابراین ظلم شامل
تمام گناهان میشود. حال میگوییم طبق صریح آیه مورد بحث، شخص گناهکار نمیتواند به مقام امامت برسد و بنابراین امام باید
معصوم باشد و هیچ گناهی از او سرنزند.
مطلب مهم دیگري که از این آیه استفاده میشود این است که امامت یک منصب الهی است و باید خداوند آن را به کسی بدهد و
امامت باید با جعل و نصب خدا باشد.
بنابراین، مردم نمیتوانند و حق ندارند کسی را به امامت منصوب کنند و به همین جهت است که شیعه معتقد است امام باید از
جانب خدا نصب شود و ائمه دوازده گانه را خدا نصب کرده است. جعل امامت و نصب امام از جانب خدا در آیات دیگر هم آمده
است:
وَ جَعَلنا مِنهُم أَئِمَّۀً یَهدُونَ بِأَمرِنا لَمّا صَبَرُوا (سجده/ 24 ) و از آنها امامانی قرار دادیم که با دستور ما راه مینمودند از آن رو که
شکیبایی کردند.
مطلب دیگري که از آیه مورد بحث استفاده میشود این است که امامت مقامی بالاتر از نبوت و رسالت است و ممکن است کسی
به مقام نبوت و رسالت برسد ولی به مقام امامت نرسد و ابراهیم پس از سالها که مقام نبوت و رسالت را داشت، پس از احراز
شایستگیهاي لازم به مقام امامت هم رسید. این سه منصب الهی را به این ترتیب، میتوان نام برد: نبوت، رسالت و امامت.
نبوت تنها ارتباط میان نبی و خداست و به او وحی نازل میشود خواه مأموریت ابلاغ آن را هم داشته باشد یا نه. ولی در رسالت
مأموریت ابلاغ وحی به مردم هم وجود دارد ولی رسول مأمور تشکیل حکومت و رهبري جامعه نیست او فقط مأمور پیام رسانی
است اما در امامت مطلب فرق میکند و امام مأمور تشکیل حکومت و اجراي حدود الهی است. ممکن است کسی فقط نبی باشد یا
نبی و رسول باشد و یا
صفحه : 344
فقط امام باشد و یا در آنِ واحد هر سه منصب را داشته باشد. پیامبران أولو العزم هر سه منصب را داشتند ولی بعضی از پیامبران
منصب امامت را نداشتند و همینطور ائمه دوازده گانه ما منصب نبوت و رسالت را نداشتند و آنها مأمور اجراي احکامی بودند که
پیامبر اسلام آن را آورده بود.
چند روایت
امتحان کرد و ابراهیم آن را به انجام « پدر عرب » -1 امام صادق (ع) فرمود: خداوند ابراهیم را در خواب با ذبح فرزندش اسماعیل
رسانید و تصمیم به ذبح اسماعیل گرفت و در برابر امر خدا تسلیم شد و چون این تصمیم را گرفت خدا به عنوان ثواب این عمل
صفحه 222 از 374
گفت: من تو را براي مردم امام قرار دادم سپس حنیفیت را که همان پاکیزگی است آورد و آن ده چیز است پنج چیز در سر و پنج
چیز در بدن آنچه در سر است عبارت است از گرفتن شارب و رها کردن ریش و تمیز کردن مو و مسواك و خلال دندان و آنچه
در بدن است تراشیدن موي بدن و ختنه کردن و ناخن گرفتن و غسل جنابت و پاك کردن خود با آب. این همان حنیفیت پاك
-2 امام صادق (ع) فرمود: ابراهیم پیامبر بود ولی امام نبود تا این خداوند گفت: «1» است که حضرت ابراهیم آورده است
من تو را براي مردم امام قرار میدهم او گفت: و از نسل من! خداوند گفت: پیمان من به ستمکاران نمیرسد یعنی کسی که بتی را
«2». عبادت کرده امام نمیشود
-3 زید شحام میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم فرمود: خداوند ابراهیم را عبد خود قرار داد پیش از آنکه نبی قرار بدهد و خدا او
را نبی قرار داد پیش از آنکه رسول قرار بدهد و خدا او را رسول قرار داد پیش از آنکه خلیل قرار دهد و او را خلیل قرار داد پیش از
آنکه امام قرار دهد وقتی همه این منصبها براي او جمع شد، فرمود: من تو را براي مردم امام قرار میدهم. میگوید: چون امامت در
چشم ابراهیم بزرگ مینمود،
-----------------------------------
1)- مجمع البیان ج 1 ص 377 )
2)- نور الثقلین ج 1 ص 121 )
صفحه : 345
گفت: و از نسل من، خطاب رسید که پیمان من به ستمکاران نمیرسد. یعنی این شخص نادان نمیتواند براي شخص پرهیزگار امام
«1». باشد
[ [سورة البقرة ( 2): الآیات 125 الی 129
اشاره
وَ إِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَۀً لِلنّاس وَ أَمناً وَ اتَّخِ ذُوا مِن مَقام إِبراهِیمَ مُ َ ص لی وَ عَهِدنا إِلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ أَن طَهِّرا بَیتِیَ لِلطّ ائِفِینَ وَ
العاکِفِینَ وَ الرُّکَّع السُّجُودِ ( 125 ) وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب اجعَل هذا بَلَداً آمِناً وَ ارزُق أَهلَه مِنَ الثَّمَرات مَن آمَنَ مِنهُم بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ
قالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُه قَلِیلًا ثُم أَضطَرُّه إِلی عَذاب النّارِ وَ بِئسَ المَصِیرُ ( 126 ) وَ إِذ یَرفَع إِبراهِیم القَواعِدَ مِنَ البَیت وَ إِسماعِیل رَبَّنا تَقَبَّل
مِنّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیع العَلِیم ( 127 ) رَبَّنا وَ اجعَلنا مُسلِمَین لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنا أُمَّۀً مُسلِمَۀً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُب عَلَینا إِنَّکَ أَنتَ التَّوّابُ
الرَّحِیم ( 128 ) رَبَّنا وَ ابعَث فِیهِم رَسُولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُم الکِتابَ وَ الحِکمَ ۀَ وَ یُزَکِّیهِم إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ
(129)
و هنگامی که خانه (کعبه) را بازگشتگاه و محل امن براي مردم قرار دادیم و از مقام ابراهیم، جایگاه نماز بگیرید و به ابراهیم و
( اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا براي طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاك کنید ( 125
و هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا اینجا را شهر امنی قرار بده و از ساکنان آن هر کس را که به خدا و روز قیامت ایمان داشته
باشد، از میوهها روزي بده. خداوند گفت: هر کس کفر ورزد، بهره اندکی به او خواهم داد سپس او را گرفتار عذاب آتش خواهم
( کرد و بدجایگاهی براي رفتن است ( 126
( و هنگامی که ابراهیم پایههاي خانه را بالا میبرد و اسماعیل هم (میگفتند) پروردگار از ما بپذیر که همانا تویی شنوا و دانا ( 127
پروردگار ما را دو تسلیم شونده براي خود قرار بده و از
صفحه 223 از 374
-----------------------------------
1)- البرهان ج 1 ص 149 )
صفحه : 346
نسل ما امتی تسلیم شونده بر تو قرار بده و احکام حج را به ما نشان بده و توبه ما را بپذیر همانا تو بسیار توبه پذیر و بخشایشگري
(128)
پروردگارا در میان آنها و از خود آنها پیامبري مبعوث گردان که آیات تو را بر آنان تلاوت کند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد
( و آنها را پاك نماید همانا تو عزیز و حکیمی ( 129
نکات ادبی
بر وزن مفعله بوده فتحه واو به ما قبل داده شد و واو قلب به الف گردید. « مثوبه » محل بازگشت، اصل آن « مثابه » -1
دور چیزي گشتن، یکی از ارکان حج. هفت شوط یک طواف محسوب میشود. « طواف » -2
مجاور و مقیم که در حال عبادت باشد. « عاکف » -3
جمع ساجد است. « سجّد » جمع راکع و « رکّع » -4
و محل آن نصب است. « اهله » بدل است از « من آمن » -5
جمع قاعده به معناي پایه است. « قواعد » -6
به معناي تسلیم و خضوع است و به دین اسلام هم از این جهت اطلاق شده که پذیرش این دین در واقع تسلیم شدن در « اسلام » -7
برابر خداست.
مشتق است که به معناي ذبح گوسفند است گویا « نسک » احکام عبادت و بخصوص احکام حج را میگویند از « مناسک » -8
عبادتهاي قدیم همراه با ذبح بوده همانگونه که اعمال حج همراه با ذبح و قربانی کردن است.
تفسیر و توضیح
آیه ( 125 ) وَ إِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَۀً ... یکی از ویژگیهاي حضرت ابراهیم که او را در میان پیامبران ممتاز میسازد ساختن کعبه و یا به
تعبیر درستتر تجدید بناي کعبه این حرم امن و خانه مقدس خداوند است. در این آیه به دو خصوصیت از خصوصیات
صفحه : 347
کعبه اشاره میکند: یکی این این خانه پناهگاه و محل تجمع مردم است. دوم این این خانه یک خانه امن براي مردم و نیز حیوانات
است. حرم مکه که خانه کعبه در آن قرار گرفته است از جانب خدا محل امن اعلام شده است حتی اگر کسی که باید حد بر او
جاري شود به حرم مکه که خانه کعبه در آن قرار گرفته است از جانب خدا محل امن اعلام شده است حتی اگر کسی که باید حد
بر او جاري شود به حرم مکه پناهنده شود، کسی حق ندارد تا وقتی که در حرم است به او حد جاري کند.
بلکه باید آنقدر صبر کنند تا از حرم بیرون بیاید و آنگاه حد الهی را جاري کنند و حتی حیوانات هم در حرم امنیت دارند و شکار
در داخل حرم مکه ممنوع است.
پس از بیان این دو ویژگی براي حرم الهی، خطاب میرسد که مقام ابراهیم را محل نماز قرار بدهید. احتمال دارد که منظور از مقام
ابراهیم، تمام مسجد الحرام باشد که محل رفت و آمد و ایستادن ابراهیم بود ولی ظاهر این است که منظور از آن همان محل
مخصوصی است که اکنون در چند متري کعبه مشخص شده و به مقام ابراهیم مشهور است و منظور از این نماز، نماز طواف است
صفحه 224 از 374
که باید طواف کننده در پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز بخواند.
در محلی که اکنون به مقام ابراهیم مشهور است سنگی وجود دارد که اثر پایی بر آن دیده میشود گویا این اثر پا مربوط به حضرت
ابراهیم است و این سنگ، جاي پاي ابراهیم و یادآور خاطره آن حضرت است.
به دنبال ذکري که از خانه خدا به میان آمد، در پایان این آیه میفرماید: ما به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا براي
طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجود کنندگان پاك و پاکیزه کنید. منظور از عاکفان همان مجاوران ساکنان مکه
هستند و منظور از رکوع و سجود کنندگان نمازگزاران در مسجد الحرام هستند و شاید بتوان گفت: این چهار صفت براي چهار
است و چون در مسجد به « طائف » گروه نیست بلکه براي بیان حالتهاي مختلف زائر خانه خداست و او چون مشغول طواف میشود
و « راکع » است و چون مشغول نماز میشود « عاکف » تماشاي کعبه مینشیند
صفحه : 348
است. « ساجد »
این خداوند به ابراهیم و اسماعیل دستور میدهد که خانه را پاك کنند، منظور از آن هر نوع پاکی است که شایسته این خانه الهی
است و شامل پاکی از نجاسات و کثافات و پلیدیهاي ظاهري و هم شامل پاکسازي این خانه از بت و بت پرستی و پلیدیهاي باطنی
است و آنها مأموریت داشتند که خانه را هم از کثافتهاي ظاهري پاك کنند و هم از قذارتهاي معنوي بپالایند و آنها چنین کردند هر
چند که بعدها در طول زمان بار دیگر خانه خدا با لوث وجود بتها آلوده شد و بتهاي زیادي بر دیوارهاي آن نصب کردند تا این
فرزند خلف ابراهیم، حضرت محمّد (ص) در فتح مکه خانه خدا را از پلیدي بتها پاکسازي نمود.
آیه ( 126 ) وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب اجعَل ... همچنان سخن از کعبه و خصوصیات آن است. در این آیه از ابراهیم نقل میکند که او
درباره شهر مکه دعا کرد و از خداوند دو تا درخواست نمود: یکی این خداوند این شهر را محل امن قرار بدهد بدانگونه که در فراز
قبلی گفته شد. دوم این خداوند، آن گروه از مردم مکه را که ایمان به خدا و قیامت دارند، از میوهها برخوردار سازد. توجه کنیم که
در آیه قبلی، خداوند اعلام کرد که بیت خود را یعنی فقط کعبه را محل امن قرار داد. و در اینجا ابراهیم از خدا درخواست میکند
نه تنها کعبه بلکه تمام شهر را محل امن قرار بدهد و نیز از خدا میخواهد که ساکنان مؤمن و خداشناس این شهر را از لحاظ وفور
نعمت در رفاه و آسایش قرار بدهد و دعاي ابراهیم مستجاب میشود و خداوند میفرماید: آن گروه از ساکنان شهر که کافر باشند
بهره اندکی از زندگی خواهند داشت و سرانجام به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد که بدجایگاهی است.
با این مکه یک سرزمین خشک و بیآب است و آن را کوههاي بلندي در آغوش گرفته و هیچ گونه زراعتی در آن امکان ندارد،
ولی از برکت دعاي حضرت ابراهیم، مکه در طول تاریخ خود همواره مرکز مهم تجارت بوده و کالاهاي فراوان و میوهها و غذاهاي
گوناگونی از شهرهاي دیگر به این شهر آورده میشد و با وجود این این شهر
صفحه : 349
هیچ گونه محصولی از خود نداشت، به وفور نعمت شهرت یافته و هم اکنون نیز میوه و غذا و کالاهاي مصرفی، به فراوانی در مکه
وجود دارد.
129 ) وَ إِذ یَرفَع إِبراهِیم القَواعِدَ ... هر چند که کعبه را براي اولین بار حضرت آدم ساخت ولی با گذشت زمان و - آیه ( 127
بخصوص در طوفان نوح، این خانه ویران شده بود و تنها آثار اندکی از آن برجاي مانده بود. تا این حضرت ابراهیم همسر خود
هاجر و فرزند خود اسماعیل را از سرزمین شام به این محل آورد و در کنار خانه ویران شده و متروك کعبه رها ساخت و خود به
شام برگشت و پس از سالها دوري از خانواده بار دیگر به آنجا آمد و اسماعیل را دید که جوان برومندي شده است. در این حال
ابراهیم از جانب خداوند مأموریت یافت که با کمک اسماعیل جوان خانه کعبه را تجدید بنا کند و او این فرمان را عملی کرد و پدر
صفحه 225 از 374
و پسر به کمک همدیگر دیوارهاي آن خانه را بالا بردند و حجر الأسود را در محل کنونی آن نصب کردند.
در این آیه، به تجدید بناي کعبه و بیت خدا به وسیله ابراهیم و اسماعیل اشارت رفته و اضافه شده است که ابراهیم و اسماعیل به
هنگام بالا بردن پایههاي کعبه همواره خدا را یاد میکردند و از او پنج تا در خواست داشتند:
اول این خداوند عمل آنها را مورد قبول خود قرار بدهد، آنها میگفتند: خدایا عمل ما را بپذیر که تو شنوا و دانا هستی آنها
کارشان را از روي اخلاص و فقط براي خدا انجام میدادند و لذا انتظار داشتند که خداوند این عمل آنها را قبول کند و در مقابل
آن پاداش بدهد.
دوم این خداوند به آنها توفیق بدهد که به مقام تسلیم برسند و در برابر خدا تسلیم باشند و آنها همچنین درخواست کردند که از
نسل آنها نیز امتی به وجود آید که در برابر خدا تسلیم باشند و این به راستی مقام بزرگی بود که آنها از خدا طلب میکردند.
سوم این خداوند مناسک حج را به آنها بیاموزد و این میرساند که عبادت توقیفی است و انسان نمیتواند از پیش خود عبادتی را
جعل کند بلکه باید راه درست عبادت و کیفیت آن را خداوند یاد بدهد.
صفحه : 350
چهارم این خداوند توبه آنها را بپذیرد. البته منظور از توبه در اینجا و موارد مشابه دیگر توبه اصطلاحی یعنی پشیمانی از گناه نیست
بلکه منظور بازگشت و توجه به خداست آنها از خدا میخواستند که خدا نیز آنها را بپذیرد و مورد لطف و عنایت قراربدهد.
پنجم این در میان ذریه و نسل آنها پیامبري مبعوث کند که از خود آنها باشد و در میان آنها آیات الهی را تلاوت کند و کتاب و
حکمت بیاموزد و اعمال آنها را اصلاح کند یعنی در تعلیم و تربیت آنها بکوشد.
از برکت دعاي ابراهیم بود که خداوند در میان بنی هاشم و قریش که از نسل ابراهیم و اسماعیل بودند پیامبري با همان خصوصیات
مبعوث کرد و آن حضرت محمّد (ص) بود که به تعلیم و تربیت و تزکیه نفوس مردم پرداخت. این ویژگیها که در این آیه براي
پیامبر اسلام گفته شده، در آیات دیگري هم آمده است که شرح آن، در جاي خود خواهد آمد.
چند روایت
-1 از امام صادق (ع) درباره مردي پرسیدند که از روي فراموشی دو رکعت طواف را در حجر اسماعیل خوانده است فرمود: نماز را
در پشت مقام ابراهیم اعاده میکند چون خداوند فرموده: از مقام ابراهیم محل نماز اخذ کنید و منظور از آن دو رکعت طواف
«1». است
-2 حلبی میگوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا وقتی زنها به سوي بیت میروند، باید غسل کنند! فرمود: آري، چون خداوند
فرموده: خانه مرا براي طواف کنندگان و مجاوران و راکعان و ساجدان پاك کنید. پس سزاوار است که بنده داخل بیت نشود مگر
«2». این پاك باشد و عرق بدن و پلیدیها را بشوید و پاکیزه باشد
-3 پیامبر خدا (ص) فرمود: خداوند را در شبانه روز صدو بیست رحمت است که بر
-----------------------------------
[.....] 1)- نور الثقلین ج 1 ص 123 )
2)- تفسیر عیاشی ج 1 ص 59 )
صفحه : 351
بیت الحرام نازل میشود شصت عدد آنها براي طواف کندگان و چهل عدد آنها براي نماز گزاران و بیست عدد آن براي
«1». تماشاکنندگان نازل میشود
صفحه 226 از 374
بحثی درباره امنیت حرم الهی
در میان تمام بقاع روي زمین، جایگاهی شریفتر و گرامیتر از کعبه و مسجد الحرام وجود ندارد و بخاطر همین شرافت ویژه است که
آنجا قبله گاه مسلمانان جهان و قطب و مرکز دائرههاي بزرگ انسانی در اوقات معینی از روز است و هم کانون گرم و مطاف
حاجیان و راهیان دیار یار است که با شوق تمام گرداگرد خانه خدا که خانه مردم است دور میزنند و نمایشی عظیم و دیدنی از
عشق و عاشق و معشوق را نشان میدهند.
کعبه و مسجد الحرام به سبب داشتن این عظمت بینظیر، در فقه اسلامی احکام ویژهاي دارد که هیچ یک از مساجد دیگر آن
احکام را ندارند و گاهی هم احکامی دارد که تنها مسجد النبی با آن شریک است و در یک مورد هم مسجد کوفه و حائر حسینی
با آن شرکت دارند.
قسمتی از احکام فقهی ویژه کعبه و مسجد الحرام و مکه و حرم عبارتند از:
-1 عدم جواز قصاص کسی که به مسجد الحرام پناه برده است.
-2 وجوب احرام براي دخول به مسجد الحرام و مکه.
-3 جواز قصر و اتمام براي مسافر در مسجد الحرام.
-4 حرمت اخذ لقطه از حرم.
-5 عدم جواز عبور جنب و حائض از مسجد الحرام.
-6 حرمت ساختن بنایی مرتفعتر از کعبه.
-----------------------------------
1)- مجمع البیان ج 1 ص 385 )
صفحه : 352
-7 حکم تنجیس کعبه و مسجد الحرام.
-8 حرمت خارج کردن سنگریزه و خاك از مسجد الحرام.
-9 عدم جواز صید کردن در حرم.
-10 کراهت مجاورت در مکه.
-11 کراهت خواندن نماز یومیه در داخل کعبه.
-12 فضیلت مخصوص نماز در مسجد الحرام.
-13 عدم جواز مضایقه منازل مکه براي حجاج.
-14 عدم جواز ورود غیر مسلمان به مسجد الحرام و مکه.
در میان این احکام، آنچه از همه مهمتر است این است که مکه شهر امن الهی است و نباید در داخل حرم جنگ شود و نباید کسی
را کشت حتی اگر مستحق کشته شدن هم باشد. و این از برکت دعاي حضرت ابراهیم است که از خدا خواست که مکه را شهر امن
و امان قرار بدهد.
وَ إِذ قالَ إِبراهِیم رَب اجعَل هذا بَلَداً آمِناً (بقره/ 126 ) و هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا اینجا را (مکه) شهر امن قرار بده.
« مسجد الحرام » خداوند دعاي ابراهیم را مستجاب نمود و مکه را شهر امن قرار داد و این به مسجدي که کعبه در آن قرار گرفته
گفته میشود به این جهت است که کشتار و اجراي حدّ در آنجا حرام است و باید حرمت آنجا حفظ شود.
صفحه 227 از 374
از نظر فقهی کسی که جنایتی کرده و باید قصاص شود و یا کاري انجام داده که موجب حدّ است و باید حدي بر او جاري شود
آنگاه به حرم رفته و به آنجا پناهنده شده است، در داخل حرم نمیتوان او را قصاص کرد و یا بر او حد جاري نمود و او در امان
است بلکه از لحاظ غذا و آب در مضیقه قرار میگیرد تا از حرم خارج شود آنگاه حد یا قصاص اجرا میگردد.
این حکم از نظر علما شیعه اتفاقی است و کسی در آن تردید نکرده و گروهی از
صفحه : 353
«1». علما بر این حکم ادعاي اجماع نمودهاند
محل امن بودن حرم از آیات و اخبار هم مستفاد میشود:
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
وَ مَن دَخَلَه کانَ آمِناً (قصص/ 57 ) هر کس وارد آنجا شود، در امنیت قرار میگیرد.
همچنین روایات متعددي در این باره داریم که از جمله آنهاست:
عن الحلبی عن ابی عبد الله (ع) قال سألته عن قول الله عز و جل: (وَ مَن دَخَلَه کانَ آمِناً) قال: اذا احدث العبد فی غیر الحرم جنایۀ ثم
فرّ الی الحرم لم یسمح لأخذه فی الحرم و لکن یمنع من السوق و لا یبایع و لا یطعم و لا یسقی و لا یکلم فانه اذا فعل ذلک یوشک
حلبی میگوید: از امام صادق (ع) آیه «2» ان یخرج فیؤخذ و اذا جنی فی الحرم جنایۀ اقیم علیه الحد فی الحرم لانه لم یر للحرم حرمۀ
(وَ مَن دَخَلَه کانَ آمِناً) را پرسیدم فرمود: وقتی شخصی در بیرون حرم جنایتی کرد و به حرم فرار نمود کسی حق ندارد که در حرم
او را بگیرد ولی از بازار و خرید و فروش و طعام و آب منع میشود و کسی با او حرف نمیزند وقتی چنین شد بزودي از حرم بیرون
میآید و اخذ میشود و اگر در خود حرم جنایتی کرد در همانجا حد بر او جاري میشود زیرا که او حرمتی براي حرم نگذاشته
است.
عن حفص بن البختري قال سألت ابا عبد الله (ع) عن الرجل الذي یجنی الجنایۀ فی غیر الحرم ثم یلجأ الی الحرم أ یقام علیه الحد!
قال: لا و لا یطعم و لا یسقی و لا یکلم و لا یباع فانه اذا فعل ذلک به یوشک ان یخرج فیقام علیه الحد و إذا جنی فی الحرم جنایۀ
حفص میگوید: از امام صادق (ع) درباره شخصی که در غیر حرم جنایت کرده «3» اقیم علیه الحد فی الحرم لأنه لم یر للحرم حرمۀ
و به
-----------------------------------
1)- آیۀ الله خوئی، مبانی تکملۀ المنهاج ج 2 ص 183 )
2)- وسائل الشیعه ج 9 ص 337 )
3)- همان ج 9 ص 338 )
صفحه : 354
حرم پناه برده است پرسیدم که آیا حد بر او جاري میشود! فرمود: نه بلکه به او طعام و آب داده نمیشود و کسی با او سخن
نمیگوید و با او خرید و فروش نمیشود وقتی چنین شد امید است که او از حرم خارج شود پس حد بر او جاري گردد. اما اگر در
خود حرم جنایت کرد همانجا حد بر او جاري میشود چون او حرمتی براي حرم قائل نشده است.
عن معاویۀ بن عمار قال سألت أبا عبد الله (ع) عن رجل قتل رجلًا فی الحل ثم دخل الحرم قال: لا یقتل و لا یطعم و لا یسقی و لا یباع
و لا یؤذي حتی یخرج من الحرم فیقام علیه الحد. قلت: فما تقول فی رجل قتل فی الحرم او سرق! قال: یقام علیه الحد فی الحرم
«1»... صاغرا لأنه لم یر للحرم حرمۀ
معاویۀ بن عمار میگوید: از امام صادق (ع) درباره مردي که مردي را در بیرون حرم کشته و داخل حرم شده است پرسیدم فرمود:
صفحه 228 از 374
کشته نمیشود اما به او طعام و آب داده نمیشود و با او معامله نمیشود و به او اذیت هم نمیشود تا این از حرم خارج شود و حد
بر او جاري گردد. گفتم: چه میفرمایی درباره مردي که در حرم قتل یا سرقت انجام داده! فرمود: حد بروي در حرم جاري میشود
در حالی که او تحقیر شده است زیرا که او حرمتی براي حرم نگذاشته است.
به طوري که ملاحظه میفرمایید این روایات به روشنی دلالت بر مطلوب دارند و در این باره روایات دیگري هم وجود دارد که ما
به جهت رعایت اختصار آنها را نیاوردیم. بنابراین حکم مسأله چه از نظر فتواي علما و چه از نظر آیات و روایات معلوم و واضح
است چیزي که در اینجا مورد اختلاف است و باید بررسی شود اینست که آیا این حکم به مسجد الحرام اختصاص دارد و یا حرم
پیامبر و ائمه و مشاهد مشرفه نیز داخل در این حکم هستند!
و محقق «2». شیخ طوسی میگوید: مشاهد ائمه نیز در این حکم مانند مکه است
-----------------------------------
1)- همان ج 9 ص 337 )
2)- شیخ طوسی، النهایۀ فی مجرد الفقه و الفتاوي ص 756 )
صفحه : 355
اما شهید ثانی و صاحب جواهر این سخن را نپذیرفتهاند و گفتهاند که دلیلی بر آن وجود «1» حلی نیز این سخن را تحسین کرده است
تنها دلیلی که بر آن ذکر شده این است که این مشاهد چون حرم شریفتر هستند و از علامه نقل شد که منظور از مشهد «2» ندارد
و صاحب حدائق این الحاق را رد کرده و دلیل آنرا تضعیف نموده «3» تمامی شهر است تا چه رسد به صحن شریف و روضه منوره
«4». است
به نظر میرسد که تعمیم حکم به مشاهد مشرفه درست نیست زیرا دلیل حکم مختص به حرم است و ما نمیتوانیم در چنین حکمی
که بر خلاف اصل است از مورد دلیل تعدي کنیم آیا این یک نوع قیاس و حتی استحسان نیست!